اكبر الكساندر با اشاره به قيمت كتاب مي گويد كه من روي جلد كند برخي از كتاب هايي كه ديده ام گريه مي كنم. چيزي كه گريه ام مي گيرد قيمت روي جلد قديمي كتاب است نه خود كتاب! اين شاعر و طنزپرداز در سال 1943 در آستارا متولد شد. “شام” و “مارمولك هاچبك” در …
پشت جلدهايي كه آدم را به گريه مياندازد! https://titr-news.ir/2021/04/پشت-جلدهايي-كه-آدم-را-به-گريه-ميانداز/ تيتر نيوز Wed, 21 Apr 2021 23:00:11 0000 فرهنگ و هنر https://titr-news.ir/2021/04/پشت-جلدهايي-كه-آدم-را-به-گريه-ميانداز/ اكبر الكساندر با اشاره به قيمت كتاب مي گويد كه من روي جلد كند برخي از كتاب هايي كه ديده ام گريه مي كنم. چيزي كه گريه ام مي گيرد قيمت روي جلد قديمي كتاب است نه خود كتاب! اين شاعر و طنزپرداز در سال 1943 در آستارا متولد شد. “شام” و “مارمولك هاچبك” در …
اكبر الكساندر با اشاره به قيمت كتاب مي گويد كه من روي جلد كند برخي از كتاب هايي كه ديده ام گريه مي كنم. چيزي كه گريه ام مي گيرد قيمت روي جلد قديمي كتاب است نه خود كتاب!
اين شاعر و طنزپرداز در سال 1943 در آستارا متولد شد. “شام” و “مارمولك هاچبك” در كارنامه ادبي خود ، در مصاحبه با تيتر نيوز درباره كتابهايي كه خوانده ، گفته است كه اتفاقاتي گاهي با طنز و گاهي جدي مي افتد.
جزئيات اين سخنراني به شرح زير است:
آخرين كتاب شما چه بود؟
بعضي از دوستان از من خواستند كه در روز عيد كتابي هديه بدهم ، من به تركخدا گفتم كه تعطيلات عيد را با يك كتاب خراب نكنيد. جدي ، اين يك قطعه شد. بگذاريد بگوييم در اين اوقات خانگي كه مردم به خانه داري عادت دارند ، بايد فرهنگي وجود داشته باشد كه مردان ، به ويژه هنرمندان ، نويسندگان و شاعران در خانه نشسته و به همسران خود كمك كنند. هنرمندان زن ، به ويژه شاعران و نويسندگان ، مظلوم ترين افراد جامعه ما محسوب مي شوند ، زيرا آنها با مجسمه سازي سر و كار دارند. بدني كه وارد مي شود غذاي خود را مي خورد و سپس مانند يك تكه گوشت كه براي نوشتن و نوشتن از اتاقش بيرون آمده است ، برمي گردد. وقتي بيكار است ، يك كتاب را انتخاب مي كند و مي خواند ، و گاهي اوقات سه كتاب را همزمان مي خواند. من در سال گذشته كتاب نخوانده ام و در خانه داري يا شستن يا انجام كارهاي خانه كمك كرده ام ، به خصوص امسال در خانه ، واقعاً كار كردم و دسته گل را به خانم مليحه تحويل دادم.
من به شاعران مي گويم به نعمت كرونا آسيب نرسانيد و شما كه در خانه مي مانيد و با خانواده در حصر خانگي هستيد ، اين نعمت را از دست ندهيد و شاكر باشيد. به نظر من حتي مأموران حق شليك دارند بنابراين هر كسي كه در شب مسافرت مي كند يا از منزل خارج مي شود مي تواند مورد اصابت گلوله قرار گيرد يا با نارنجك به او اصابت نكند تا همه را بترساند و آنها در خانه هاي خود نشسته و خوشحال هستند كه از اين موضوع آگاه هستند. به عنوان يك پدربزرگ ، لذت بودن در كنار خانواده ، اين همان چيزي است كه داشتن يك برادر و دوست داشتن عموها و عمه ها را دوست داريد ، و با خواندن كتاب خود را از اين فرصت محروم نكنيد. كتاب ها وقت دارند ، نوشتن وقت دارد. من اين را تجربه كرده ام و ديده ام ، بيش از 50 سال است كه با مليخانوم خوانده ام و مي نويسم و اكنون ، در 68 سالگي ، نمي خواهم اين كار را انجام دهم. دوستان به بهانه نويسنده بودن در دود قليان غرق مي شوند و آنها بايد به كافه بروند و وقت خود را با احمد و شاملو بپزند. در خانه خود بنشينيد و دسترسي سوره صحت به برنامه هاي كتاب آزاد را تماشا كنيد زيرا ظرفيت مطالعه شما را پر مي كند.
گاهي اوقات برخي از افراد به خود مي گويند كه بايد برويم و از يك بناي يادبود با يك شاعر يا نويسنده خاص عكس بگيريم ، در حالي كه او مردي نيست كه آنها تصور مي كنند ، زيرا اين نويسنده و شاعر زندگي نمي كند. و فقط از ذهن او شب و شب كار مي كند . عسل او فقط عسل توليد مي كند كه به ديگران آسيب مي رساند و مانند زنبورهاي عسل است كه آن را مي خورند.
خواندن كتاب خوب است ، اما اقامت در كنار همسرتان و زندگي در كنار خانواده ، يك دوره در خانواده در كرونا ، نه يك دوره در كنار خانواده ، مي تواند بهترين مطالعه در مورد جامعه باشد. يكي از دوستانم قسم خورد كه وقتي وارد خانه شدم ، بچه ها مي گويند پسر عموي من آمده است. چون آنها آن را نديده اند شب و روز مشغول قهوه ، برنامه هاي ادبي و شب هاي شعر بودم و نمي دانستم هدف از زندگي چيست.
علاوه بر مجله هاي ادبي جوان و چند كتاب شعر كه شاعران جوان براي من ارسال كرده اند ، مي توانم بگويم كه كارهاي زيادي انجام نداده ام. كار من يادگيري شعر جوان است و تا آخرين لحظه سال 1399 در حال خواندن و نوشتن درباره اين كتاب ها بودم. اگر بخواهم از اين شاعران نام ببرم ، شايد كسي باقي بماند ، بعد از نام بردن از كتابها عذرخواهي مي كنم.
آيا كتاب هاي كلاسيك يا مشهوري وجود دارد كه نخوانده باشيد؟
بله ، كتاب هاي زيادي وجود دارد. كتاب هاي زيادي در آنجا وجود دارد كه من واقعاً نمي توانم بخوانم. مدتي استراحت كردم و كتابهاي ترجمه شده ذبيح الله منصوري را خواندم ، زيرا اينها كتابهاي شيرين و جالبي بودند كه مرا مجبور به خواندن بسياري از سخنراني هاي فارسي مي كردند. اما وقتي نام ذبيح الله منصوري را در جامعه روشنفكر به زبان مي آوريد ، شوخي مي كنيد ، يا رمان هاي آشپزخانه كتاب هاي فهيم رحيمي ، كه به عمد و هجو نوشته شده اند ، بهترين مبناي مطالعه هستند. هيچ كس نبايد خواندن چنين كتابهايي را مسخره كند. . فكر مي كنم هر كتاب ارزش يكبار خواندن را دارد. بعضي از شاعران مي گويند من كتاب شعر نمي خوانم زيرا از تعادل و دخالت موضوع مي ترسم. خواندن يك كتاب براي شما اين نيست كه يك موضوع ديگر را انتخاب كنيد ، خواندن يك كتاب شعر فقط كافي است كه سخنان ديگران را تكرار نكنيد ، كسي كه Fores Farrukhzad را مي شناسد گفت “من با دستانم در باغ مي نشينم” هرگز تكرار نمي كند آي تي. “انگشت من” در غبار فرو مي روم. “اين تكراري است. هر مطالعه براي يادگيري و بررسي مسير طي شده خوب است.
آيا كتابي وجود دارد كه از خواندن آن پشيمان شده باشيد و در آن مانده باشيد؟
من يكي بودم و تو هم يكسان. همه ما بقيه كتابهاي درسي را خوانده ايم. روزهاي مدرسه پر از كلاهبرداري بود و شيرين ترين كار برخورد با كلاهبرداري هاي جديد بود. در سن جواني ، همه كتابهاي درسي را نخوانده بوديم. من داستان نويس نيستم و حوصله خواندن از ابتدا تا انتها را ندارم. اما من مجموعه شعرها را با دقت خواندم تا نقدي بنويسم و چون اكنون زمان گفتن حقيقت نيست ، با خنده نظر خود را بيان مي كنم. شاعري به من گفت ، آقاي اسكندر ، شعر من چگونه بود؟ گفتم حرفي براي گفتن ندارد. او فكر مي كند خيلي خوب است در حالي كه من مي گويم حرفي براي گفتن ندارد.
كدام كتاب را دوست داشتيد كه نوشتيد و نام شما روي آن است؟
من تاكنون بدون راهنمايي بزرگ شده ام و شعر فاررانو تلاش 50 ساله من بوده است. من مي خواهم شعري هدفمند ، كوتاه و طنز بيان كنم و به قول مولانا هرچه مي خواهم بگويم. من هرگز نمي خواستم در آن گنجانده شوم ، يا شعر نيما براي من بود ، يا شعر فروف و نصرت. من فقط مي خواستم شعري بياورم كه دوستش داشته باشم.
همه ما بعضي اوقات كتابهايي داريم كه منتظر خواندن آنها در كتابخانه ها هستيم ، چه كتابهايي در كتابخانه شما در اين حالت هستند؟
كتابخانه من كنار ميز من است و من اين سوال را بارها از خودم پرسيده ام ، حتي وقتي به خانه رفتم به مليحه گفتم كه آنقدر كتاب در اينجا دارم كه ديگر هرگز اين كار را نكرده ام. در انتهاي كتابخانه من دو رديف كتاب مرجع وجود دارد ، و در صورت نياز يا نياز به آنها ، مي روم به فرهنگ دليل جهاني يا فرهنگ جهاني سازي ، يا اگر مي خواهم مثالي از “ضرب المثل ها و گفته ها” بگير ، من دارم ميرم دنبالش بيشتر كتابهاي مرجع سالي يكبار باز نمي شوند. تعدادي كتاب وجود دارد كه به آنها كمك كرده است ، مانند “راز كشف سبزيجات” استفاده از اين كتاب براي من چگونه است؟ تعدادي كتاب وجود دارد كه من در آن دوران جواني خود را گذرانده ام و در صف اول مانده ام كه نمي توانم آنها را ببينم يا به آنها دسترسي پيدا كنم. فكر مي كنم ما كتاب هاي زيادي را بهم پيوند مي دهيم و به خانواده مي دهيم ، كاش آنها را صحافي نمي كرديم و به كتابخانه ها نمي داديم. از تريبون شما ، من اعلام مي كنم كه نبايد كتابها را ببنديم ، كتابخانه هاي عمومي بايد تماس بگيرند و ما بايد اين كتاب ها را اهدا كنيم. من كتابي داشتم كه به من هديه داده شد و براي من مفيد نبود و آن را به كتابخانه عمومي آستانه اهدا كردم تا يك دانشجوي عربي از آن استفاده كند. من ممكن است حدود 500 كتاب داشته باشم كه 250 عنوان آنها بي فايده است و هيچ ارتباطي با آنها ندارم ، بنابراين چه خوب است كه آنها را به كتابخانه هاي شهر و روستا اهدا كنم.
آيا مي خواهيد كتابهايي بخوانيد كه از نظر عاطفي و ذهني شما را درگير خود كنند؟
اين س forال براي هر سني پاسخي دارد. كساني كه تازه شروع كرده اند مي توانند يك جواب بدهند ، كساني كه فرم مي دهند مي توانند جواب ديگري بدهند و آنهايي كه تقويم زندگي خود را پر كرده ايم و به هفتاد سالگي رسيده ايم پاسخ ديگري دارند. من اغلب كتابهايي را مي خوانم كه به نظر مي رسد الكتريسيته است و داراي مضموني اجتماعي است و در مورد مسائل اجتماعي صحبت مي كنم ، اما نه از نظر احساسي ، حتي ممكن است رمان خوبي باشد. اخيراً نوشته هاي خاورشناسان و سياستمداران مورد توجه من بوده است. اخيراً كتابي از انتشارات ايليا گيلان دريافت كردم كه سفري به سواحل خزر بود. من حدود 180 سال پيش ديدم كه شخصي به نام ويليام ريچارد هولمز به ساحل درياي خزر آمد و آن را توسط شبنم حجتي ترجمه كرد. توصيف وي از سواحل درياي خزر بسيار نزديك به خوابي است كه از آستانه ديدم. من هميشه به دنبال يك كتاب بودم تا ببينم تاريخ شهر من از كجا آمده و مردم آستانه چه مي پوشند ، چگونه است ، اين كتاب را خواندم و آن را دوست داشتم. من از كتابهاي نصرت رحماني و فورو فرخزاد خوشحال بودم ، به سهراب سيپري رسيده بودم و بالهايم را درآورده بودم ، اما ديگر از اين موضوع خوشحال نيستم ، اكنون سفرنامه برايم جالب است.
كدام كتاب بيشتر احساسات شما را برانگيخت؟
بيشتر شعرهايي كه به آنها خنديدم كتابهاي خودم بود. من شعرها را خواندم و به مليحه خنديدم و به او خنديدم. اما خواندن كتاب تأثير زيادي بر روي من گذاشت ، صحبت كردن در مورد مادرم ، صحبت كردن در مورد اوضاع مردم در جنگ جهاني دوم ، صحبت كردن در مورد مشكلات مردم در خيابان ها و بازارها ، در مورد فقر آنها. صحبت كردن و اشاره به حاشيه نشين همچنين بيوگرافي جنگنده هاي شيميايي و دامپزشكان. اما كتابهايي كه خواندم و گريه كردم ، كتابهايي بودند كه در جلد پشت صفحه ديدم ، قيمت آنها براي 80 صفحه 45000 تومان بود ، در واقع قيمت روي جلد آهسته كتابها باعث گريه من شد.
انتهاي پيام
- پنجشنبه ۰۲ اردیبهشت ۰۰ ۱۴:۰۰
- ۷ بازديد
- ۰ نظر